بعضی چیزها لیاقت میخواهد؛ مثل خارِ چشمِ دشمن شدن. نوشتن از بعضی چیزها هم لیاقت میخواهد؛ مثل نوشتن از کسانی که خار چشم دشمن شدند. من گر چه خار چشم دشمن نیستم؛ ولی میخواهم از کسانی بنویسم که خارند در چشم دشمنانی که تا زانو زدنشان در برابر عظمت اسلام چیزی نمانده است.
گاهی تو خار میشوی و با علم و دانشت، چشم دشمن را کور میکنی. گاهی تو خار میشوی و با خلق ارزش و ثروتآفرینی، نقشه دشمن را به باد میدهی. گاهی تو خار میشوی و با تربیت فرزندانی پاک، شبیخون فرهنگی دشمن را ناکام میسازی. گاهی تو خار میشوی و از نظر نظامی دشمن را به عقب میرانی. گاهی خار از پای آن مستضعفِ تنها درمیآوری و همان خار را، دقیقا همان خار را، در چشم دشمن فرو میکنی. گاهی در ایران دشمن را خوار میکنی، گاهی در عراق، گاهی در سوریه، گاهی در.
اما گاهی تو مجموعهای زیبا از خارهایی میشوی که قرار است دشمن را از پای درآورند؛ آن وقت تو میشوی سپاهی واقعی. سپاه را اینگونه تعریف میکنم: «مجموعه خارهایی که از آه دل مستضعفین درآمده و چشم دشمن را نشانه رفته است».
خب دشمن هم انسان است دیگر؛ میخواهد از خودش دفاع کند. میآید تروریست میخواندت. خب بخواند. تازه دشمن ما را خداوند از احمقها آفریده. نمیداند وقتی وسط بلای سیل، یاریدهنده سیلزدگان را تروریست میخواند، فیالواقع دارد آب سیل را کانالیزه کرده و به سمت ریشههای گُلِ زیبای انقلاب ما هدایت میکند. بیایید انقلاب را به گلی تشبیه کنیم که سپاه، خار آن است و از آن محافظت میکند. خب این گل وقتی بزرگ شد، خارهای تیزتری بر بدنه خود میرویاند. آب سیل هم که به شدت مغذی است. حال دشمنِ احمقِ ما، این آب مغذی را به سمت گل انقلاب ما، یا شایدم انقلاب گل ما هدایت کرده؛ دمش گرم! درود بر احمقهای درجه یک. این گل بزرگ میشود و خارهای قویتری ایجاد میکند. دیگر مگر میشود رشد این گل را متوقف کرد؟ ببینید چه دشمن خوبی داریم. چقدر به فکر ماست. حالا شاید به فکر ما نباشد، ولی اعمالش به نفع ماست. اصلا همه در زمین خدا بازی میکنیم. فرعون خواست موسی (ع) را در شکم مادر بکشد، خدا اما بدل زد. بدل خدا هم عجیب دیدنی است. خود فرعون موسی (ع) را بزرگ کرد. فرعون هم احمق درجه یکی بود. فراعنه زمان ما که از آن فرعون، فرعونترند، خب خلوص حماقتشان هم بیشتر است. میآیند آب سیل را به سمت گل انقلاب ما کانالیزه میکنند. همه ایراندوستانی که تا دیروز، کم یا زیاد، با سپاه خوب نبودند، الان شدند سپاهی. حتی آن. بگذریم.
خب خدا را شاکریم که چنین احمقهای درجه یکی را دشمن ما قرار داده است. شُست و بُرد؛ خودش سالها علیه سپاه عزیز تبلیغ کرده بود، ولی در زمانی که نباید، و به صورتی که نشاید، طوری علیه سپاه تبلیغ کرد که عملا تبدیل شد به ضد تبلیغ همه تبلیغهای قبلی. کل دوستان اگر خودشان را میکشتند به این شکل نمیتوانستند برای خارِ گلِ انقلاب نازنین ما، آبرو بخرند. هنوز صباحی از خاموش کردن فتنه داعش نگذشته، وسط سیلی عظیم، میآیی سپاه را تروریست مینامی؟ عقل نداری تو؟ درک نداری؟ آن همه بودجه به حلقوم چند ده اندیشکده میریزی تا ایرانستیزی و اسلامستیزی را برایت فرموله کنند؛ آخرش شد این؟ شعور نداری تو؟ کم از خود سپاه خورده بودی، حالا باید خودت هم به خودت مشت حواله کنی؟ فکر نداری آخه؟ خب معلومه که نداری. تو یک احمق درجه یک هستی. درود بر حماقتت. سعی کن بر همین منوال کار را ادامه دهی. ما تا تو را داریم، غم نداریم. خدا تو را نصیب ما کرده. خدا برجام را نیاورد که؛ خدا تو را آورد. گفتهاند «دشمن دانا بلندت میکند»؛ برایم سوال بود «دشمن نادان» چه میکند؟ تو عملی نشانمان دادی. دشمن احمق، دیگر دشمنان ما را یا ساکت میکند و یا حتی به دوست ما مبدل میسازد.
سپاه این روزها عجیب میتازد؛ در همه میدانها میتازد؛ یک دستش، دست در دست ارتش، دست سیلزدگان را گرفته؛ دست دیگرش غرب آسیا را از فرومایگان غربی خالی میکند؛ دست دیگرش پروژههای ملی را به پیش میبرد؛ دست دیگرش دانش میآفریند؛ دست دیگرش امنیت را تقدیم ملت ایران میکند؛ آن دستش، امت اسلام را تقویت میکند؛ و همه این دستها خار میشوند و در چشم آمریکا فرو میروند و عصبانیش میکنند. برای حسن ختام، یک بار دیگر متحد میشویم و یکدل و یکصدا از شهید بهشتی عزیز جمله غرض میگیریم و میگوییم: «آمریکا از دست سپاه عصبانی باش، و از این عصبانیت بمیر» که مرگ بر تو باد ای اول تروریست عالم.
درباره این سایت